بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

دکتر سیدمسعود خاتمی(رئیس جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران و رئیس سابق بیمارستان بقیه الله(عج))می گوید: بعدازظهر یک روز تعطیل در سال 1382 بود، مرحوم آیت الله مشکینی در بیمارستان بقیه الله(عج) بستری بودند که باخبر شدیم آقا برای دیدن ایشان می آیند. آیت الله مشکینی بعد از بهبود نسبی اصرار داشت بیمارستان را ترک کرده و به قم بازگردد و پزشکان معالج معتقد بودند ایشان باید چند روز دیگر در بیمارستان بمانند ولی حضرت آیت الله مشکینی نمی پذیرفتند. وقتی خبر رسید که رهبر معظم انقلاب به دیدن ایشان می آید، حسین آقا، فرزند آیت الله مشکینی، پیشنهادی را پیش کشید و به ما -پزشکان معالج- توصیه کرد در حضور آقا، ضرورت باقی ماندن پدرم در بیمارستان را یادآور شوید، اگر آقا بفرمایند ایشان بی تردید قبول خواهند کرد... دقایقی بعد، آقا وارد شدند، نور بر نور پاشید و رایحه دل انگیز معنویت در فضای اتاق پیچید... آیت الله مشکینی در بستر نیم خیز شدند و با آقا معانقه کردند... آیت الله مشکینی با صدای همیشه آرام و متین خود به آقا گفت «چرا زحمت کشیدید، با این همه مشغله جنابعالی و در این تهران شلوغ من راضی نبودم»، آقا در پاسخ فرمودند «من آمده ام با دیدن شما نیرو بگیرم» و... پس از آن گفت وگویی بود به رنگ شیفتگی، سخن دو شیفته خدا بود که از من و ما گذشته و تنها او را می دیدند.
... وقت خداحافظی آقا که رسید، به ایشان عرض کردیم حضرت آیت الله مشکینی باید چند روز دیگر هم در بیمارستان بستری باشند اما ایشان... آقا رو به آیت الله مشکینی کرده و فرمودند: نظر پزشکان باید رعایت شود... بعداز خروج آقا، حضرت آیت الله مشکینی نگاه معنی دار خویش را که با محبت پدرانه همراه بود به ما دوخته و پرسیدند؛ خب، آقایان پزشکان! به نظر شما چند روز دیگر باید در بیمارستان بمانم... و همان کردند که به ایشان عرض کردیم.
آن روز رهبرمعظم انقلاب هنگام خروج از اتاق آیت الله مشکینی با اشاره به ایشان، خطاب به پزشکان معالج فرمودند «ایشان چهره بی بدیل انقلاب است»...
چند روز بعد، حال مرحوم آیت الله مشکینی رو به بهبود رفت و کادر پزشکی از ایشان درخواست کردند که از بیمارستان بازدیدی داشته باشند و اشتیاق فراوان کارکنان بیمارستان را که متوجه حضور ایشان شده بودند، برآورند. و آیت الله مشکینی علی رغم نقاهت به این درخواست پاسخ مثبت دادند... در حال بازدید وقتی تعداد فراوان پزشکان متخصص را مشاهده کردند از من پرسیدند آیا همه اینها پاسدار هستند؟ و هنگامی که پاسخ مثبت شنیدند، فرمودند: وقتی انسان این همه متخصص حزب اللهی و جوان را می بیند خستگی دوران مبارزه از جسم و جانش بیرون می رود، چگونه خدا را براین نعمت سپاسگزار باشیم؟...
در میان خاطرات فراوانی که از ایشان دارم، این خاطره نیز فراموش نشدنی است. در سال 1360 مرحوم آیت الله مشکینی به دعوت سپاه برای حضور در جمع پاسداران جهرم به آن شهر رفته بودند، در بازگشت از جهرم به شیراز، خودرو سپاه که حامل ایشان بود با گوسفندی جدا افتاده از گله برخورد کرد... سپاهیان از خودرو پیاده شده و با مهربانی و دلجویی از چوپان، بهای گوسفند را به وی پرداخت کرده و به راه خود ادامه دادند... مرحوم آیت الله مشکینی در سخنرانی چند ساعت بعد خویش در جمع سپاهیان شیراز به این ماجرا اشاره داشته و فرمودند: ما از انقلاب و فرزندان انقلاب همین را انتظار داریم و می خواهیم، شما که پاسدار و صاحب قدرت هستید با مردم به مهربانی و عدالت برخورد کنید...