سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

خدایا ! حقایق را چنانکه هست به ما بنمای . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

صفحه اول   |   شناسنامه   |   رایانامه   |   پیام رسان یاهو   |    RSS 


سال«اصلاح الگوی مصرف»  

همه ما بخصوص مسئولان قوای سه گانه، شخصیتهای اجتماعی و آحاد مردم باید در سال جدید در مسیر تحقق این شعار "مهم، حیاتی و اساسی " یعنی "اصلاح الگوی مصرف در همه زمینه‌ها "، برنامه ریزی و حرکت کنیم تا با استفاده صحیح و مدبرانه از منابع کشور، مصداق برجسته ای از تبدیل احوال ملت به نیکوترین حالها، ظهور و بروز یابد.


 

بسم الله الرحمن الرحیم

در کنار شهری خارکنی زندگی می کرد که فقر و فاقه او را به شدت محاصره کرده بود، روزها در بیابان گرم همراه با زحمت فراوان و بی دریغ خود مشغول خارکنی بود و پس از به دست آوردن مقداری خار آن را با پشت خود به شهر می آورد و به ثمن کمی به خریداران می فروخت.

روزی در ضمن کار صدای دورشو-کور شو شنید، جمعیتی را با آرایش فوق العاده در حرکت دید، برای تماشا به کناری ایستاد، دختر زیبای امیر شهر به شکار می رفت و آن دستگاه عظیم از‏ آن او بود.

در گیر و دار حرکت دختر امیر، چشم جوان خارکن به جمال خیره کننده ی او افتاد و به قول معروف، دل و دین را یکجا در برابر زیبایی خیره کننده ی او سودا کرد. مأموران شاه سر رسیدند و به او نهیب زدند که از سر راه کنار برو، اما جوان خارکن که طاقتش را از دست داده بود به حرف آنان توجهی نکرد، قافله عبور کرد و جوان ساعت ها در سنگر اندوه و حسرت می سوخت و توان کار کردن نداشت. لنگ لنگان به طرف شهر حرکت کرد...

به حال اضطراب افتاد و دل خسته و افسرده شد و راه به جایی نداشت. میل داشت بدون هیچ شرطی وسیله ی ازدواج با دختر شاه برایش فراهم شود. دانشوری آگاه او را دیده، از احوال درونش با خبر شد، تا می توانست او را نصیحت کرد اما پندش بی فایده بود، آنچه او را آرام می کرد فقط رسیدن به وصال محبوب بود.

دانشور به او گفت باید چه کرد، تو که از حسب و نسب، جاه و جمال، شهرت و اعتبار و زیبایی بهره ای نداری. این خواسته تو از جمله برنامه هایی است که تحققش محال است. اکنون که راه به بن بست رسیده است برای پیدا کردن فَرَج و چاره شدن دردت راهی جز رفتنت به مسجد و قرار رفتن در محراب عبادت نمی بینم،‏مقیم عبادت گاه شو، شاید از این طریق به کسب اعتبار و شهرت نائل شوی و فَرَجی در کارت حاصل شود.

خارکن پند دانشور را به کار بست و کوه و دشت و کار و کسب خویش را رها کرد و به مسجدی رفت که نزدیک شهر بود و از صورت آن جز ویرانه ای باقی نمانده بود. آمد و بساط عبات خود را جهت جلب انظار در انجا پهن کرد.

کثرت عبادت به خصوص نماز های پی در پی بتدریج او را میان مردم مشهور کرده و آهسته آهسته ذکر خیرش دهان به دهان گشت و همه جا سخن از او به میان آمد.

آری سخن از عبادت و پاکی و رکوع و سجود در میان مردم آنچنان شهرت گرفت که آوازه مسئله به گوش شاه رسید و شاه با کمال اشتیاق قصد دیدار او را کرد.

شاه روزی از شکار بر می گشت، مسیرش به کلبه عابد افتاد، برای دیدن او عزم خود را جزم کرد و بالأخره همراه با ندیمان با کبکبه شاهی قدم در مسجد خرابه گذاشت.

پادشاه در ضمن زیارت خارکن فقیر و وضع عبادتی او به ارادتش افزوده شد. شاه تصور می کرد به خدمت یکی از اولیای بزرگ الهی رسیده است.

در هر صورت سر سخن را با آن جوان عابد باز کرد. و کلام را به مسئله ازدواج کشید، سپس با یک دنیا اشتیاق داستان دختر خود را مطرح کرد که ای عابد شب زنده دار! تو تمام سنت های اسلامی را رها کرده ای مگر یک سنت مهم، و آن هم ازدواج است. می دانی که رسول اسلام بر مسئله ازدواج چه تأکید سختی داشت. من از تو می خواهم به اجرای این سنت هم اقدام کنی و فراهم کردن وسیله برای آن هم با من، علاوه بر این من میلی دارم که تو را به دامادی خود بپذیرم، زیرا دختری دارم که آراسته به کمالات و از لطف الهی از زیبایی خیره کننده ای برخوردار است، من از تو می خواهم پیشنهاد مرا قبول کنی.

جوان پس از شنیدن سخنان شاه در یک حیرت فرو رفت و در جواب شاه سکوت کرد. شاه به تصور اینکه حجب و حیا و زهد و عفت مانع از جواب اوست چیزی نگفت، از جوان خارکن خداحافظی کرد و به کاخ خود رفت. ولی تمام شب را در این فکر بود که چگونه با این مرد الهی وصلت کند و چگونه این مرد را به ازدواج با دخترش حاضر نماید؟

صبح شد، شاه یکی از دانشوران تیزبین و با بصیرت را خواست. داستان عابد را با او در میان گذاشت و گفت به خاطر خدا و برای اینکه از قدم او زندگی من غرق در برکت شود نزد او رو و وی را با این ازدواج و وصلت حاضر کن.

عالم آمد و پس از گفتگوی بسیار و اقامه دلیل و برهان و خواندن آیه، جوان را راضی به ازدواج کرد و سپس نزد شاه آمد و قبولی عابد را به سلطان خبر داد، سلطان از این مسئله آنچنان خوشحال شد که در پوست خود نمی گنجید.

مأموران شاه به مسجد آمدند و با خواهش و تمنا لباس شاهی به او پوشانده و او را در محاصره مأموران با کبکبه و دبدبه شاهی به قصر آوردند و در آنجا غلامان و کنیزان دست به سینه برای استقبال او صف کشیده بودند و امیران و دبیران و سپاهیان جهت احترام به داماد شاه گوش تا گوش ایستاده بودند.

وقتی قدم در بارگاه شاه گذاشت و چشمش به آنهمه جلال و شکوه و سطوت و عظمت افتاد غرق در حیرت شد و نگهان برق اندیشه درون جان تاریکش را روشن کرد و به این مسئله توجه نمود من همان جوان فقیر و بدبختم. من همان خارکنی مسکین و درمندم،من همان هستم که مردم عادی حاضر نبودند سلام مرا جواب بدهند، من همان گدای دل سوخته ام که از تهیه ی قرص نان جوین و پارچه ای کهنه عاجز بودم، من همان پریشان عاجز و بینوای مستمندم.

چون قدم در بارگاه شه نهاد         آمدش از روزگار خویش یاد

روزگار ذلت و پستی خویش          بینوایی و تهیدستی خویش

روزهای گرم و آن هیزم کشی          شام های سرد و آن بی آتشی

آری، جوان بر اساس آیات الهی به فکر فرو رفت، اندیشه در امور درون انسان قدرتی ایجاد می کند که آدمی با آن قدرت می تواند از صفحه خاک به عاام پاک پرواز کند.

اندیشه در امور انسان را از ذلت به عزت و از پستی به بلندی و از مذلت به رفعت و از جهنم به بهشت می برد. اندیشه در امور عالی ترین حال الهی است که به انسان دست می دهد و بهترین کمک برای انسان جهت رهایی از هلاکت و حرکت به سوی سعادت است.

آری فکر کرد که من همان خارکنم که بر اثر عبادت میان تهی به این مقام رسیدم. آه بر من، حسرت و اندوه از من اگر به عبادت حقیقی و طاعت خالص اقدام می کردم چه می شدم؟

در غوغای پر آرایش ظاهری دربار، چشم دیگر خارکن باز شد، جمال دوست در آینه دلش تجلی کرد و با قدم اراده و عزم استوار پای از دربار بیرون گذاشت و از کنار آغوش آن پری وش کناره گرفت و برای آراستن وجودش به علم و عمل واقعی به سوی زیبایی مطلق عالم به حرکت آمد.

یا اَیُّها الَّذین اَمنُوا اسْتَعینُوا بِالصَّبرِ و الصَّلاةِ اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرینَ.

خداوند در قرآن کریم می فرماید: (ای اهل ایمان! از صبر و نماز کمک بخواهید، به تحقیق که خداوند با صبرکنندگان است.)

*برگرفته از کتاب طاقدیس مرحوم ملا احمد نراقی رحمة الله تعالی علیه


- کلمات کلیدی:

- گردآورنده: حسین شهیدی - جمعه 86/7/13 - ساعت 4:51 عصر  

نظرات دیگران()


لیست کل مطالب(غیر از بایگانی شده ها)
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب
لبیک یا خامنه ای
نماز جمعه وحدت بخش پس از نا آرامی ها
گفتمان امام خمینی(ره)-1-
گفتمان امام خمینی(ره)-2-
گفتمان امام خمینی(ره)-3-
گفتمان امام خمینی (ره)-4-
[عناوین آرشیوشده]